نرگس وزین؛ حسین مختاری هشی؛ مهدی ستایش منش
چکیده
افزایش قدرتملی یکی از اهداف مهم کشورها است و همواره برای دستیابی به آن تلاش میشود. قدرت ملی که دارای مولفههای بسیار زیادی است در وزن ژئوپلیتیک کشورها نقش مهمی دارد. امروزه کشورها برای دستیابی به قدرت ملی، گردشگری را مورد توجه قرار میدهند. ایران یکی از ده کشور بزرگ دنیا از لحاظ برخورداری از انواع جاذبههای گردشگری اعم از تاریخی، ...
بیشتر
افزایش قدرتملی یکی از اهداف مهم کشورها است و همواره برای دستیابی به آن تلاش میشود. قدرت ملی که دارای مولفههای بسیار زیادی است در وزن ژئوپلیتیک کشورها نقش مهمی دارد. امروزه کشورها برای دستیابی به قدرت ملی، گردشگری را مورد توجه قرار میدهند. ایران یکی از ده کشور بزرگ دنیا از لحاظ برخورداری از انواع جاذبههای گردشگری اعم از تاریخی، مذهبی، طبیعی محسوب میشود که میتواند از این فرصت در جهت تقویت قدرتملی خود استفاده نماید. لذا مطالعه حاضر با هدف تبیین اهمیت گردشگری در تقویت قدرتملی ایران، به دنبال پاسخگویی به این سوال است که توسعه گردشگری چگونه موجب تقویت قدرتملی ایران میشود؟ روش تحقیق، توصیفی– تحلیلی و به شیوه پیمایشی است. جامعۀ آماری تحقیق، خبرگان و متخصصان در حوزه گردشگری و قدرتملی میباشند که 40 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از ابزار پرسشنامه استفاده شده است. روایی محتوایی پرسشنامه توسط متخصصان بررسی شد، و سطح پایایی پرسشنامه نیز با روش آلفای کرونباج تأیید گردید. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری تحلیل واریانس اندازههای مکرر (GLMRM) و t تک نمونهای استفاده شده است. یافتههای نشان میدهد که توسعه گردشگری بر تقویت قدرتملی ایران با میانگین 3.92 بسیار تأثیرگذار است. همچنین تأثیر گردشگری بر ابعاد اقتصادی (4)، سیاسی (3.91) و اجتماعی- فرهنگی (3.86) قدرتملی ایران معنادار بوده است. همچنین یافتهها در خصوص تأثیر گردشگری بر مؤلفههای قدرتملی نیز نشان داد که توسعه گردشگری بیشترین تأثیر را بر مؤلفههای افزایش درآمد ملی (4.39)، تقویت بخش خصوصی (4.13) و تقویت سیاستخارجی (4.07) دارد. در مجموع، نتایج پژوهش نشان میدهد که توسعه گردشگری با افزایش درآمد، تولید، اشتغالزایی، تقویت بخش خصوصی، توسعه تجارت، افزایش عدالت، تقویت سیاست داخلی و خارجی، افزایش رفاه، آموزش، افزایش انسجام و همبستگی ملی و تبادلات فرهنگی بطورهمزمان، هم باعث تقویت و توسعه اقتصادی کشور در سطح ملی و بینالمللی خواهد شد، هم در شناساندن چهره واقعی کشور و ملت ایران به جامعه جهانی اثرگذار خواهد بود، و همچنین سیاست داخلی و خارجی کشور را تقویت خواهد کرد و در نهایت با تقویت قدرتملی موقعیت و منزلت ژئوپلیتیک کشور در سطح منطقهای و جهانی افزایش بیشتری خواهد یافت.
حسن نورعلی؛ سید عباس احمدی
چکیده
تاکنون نظریههای گوناگونی در رشته جغرافیای سیاسی و شاخه مکمل آن، ژئوپلیتیک، از سوی متفکران جهانیاندیش مطرح شدهاست. بنادر، که از مولفههای سیاسی-فضایی کشورهای ساحلی با نقش ژئواکونومیک دروازهای و ژئواستراتژیک دفاعی-نظامیمحسوب میشوند، به عنوان ارتباطدهنده دو پهنه جغرافیایی خشکی و دریا همواره مورد توجه این اندیشمندان ...
بیشتر
تاکنون نظریههای گوناگونی در رشته جغرافیای سیاسی و شاخه مکمل آن، ژئوپلیتیک، از سوی متفکران جهانیاندیش مطرح شدهاست. بنادر، که از مولفههای سیاسی-فضایی کشورهای ساحلی با نقش ژئواکونومیک دروازهای و ژئواستراتژیک دفاعی-نظامیمحسوب میشوند، به عنوان ارتباطدهنده دو پهنه جغرافیایی خشکی و دریا همواره مورد توجه این اندیشمندان قرار گرفتهاند. با این وجود، نظریه مجزایی از سوی آنها با مرکزیت بنادر در بازی قدرتها مطرح نشدهاست. از این رو ما در این پژوهش سعی کردهایم ضمن بررسی نقش بنادر در نظریههای جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک، نظریه «قدرت بندری» را در مقابل قدرت بری و بحری پیشین مطرح سازیم. از این رو، این دو مبحث هدف اصلی ما را در این پژوهش تشکیل میدهد. تحقیق حاضر از نوع پژوهشهای بنیادی و نظری بوده و اطلاعات و مواد اولیه تحلیل به روش کتابخانهای و با استفاده از کتب و مقالات علمی و همچنین وبگاههای معتبر و یا مرجع به دست آمده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که نظم ژئوپلیتیک جهانی قرن بیست و یکم از قدرت بری و قدرت بحری به سوی قدرت بندری در حرکت است و در آینده کشوری که بنادر را کنترل میکند، حاکم جهان خواهد بود، زیرا در نظم در حال گذار کنونی، قدرت ها، به ویژه قدرت های نوظهور در آرزوی ابرقدرتی، هم برای کنترل هارتلند و هم برای تبدیل شدن به یک قدرت دریایی در سیستمی که بیش از 80 درصد تجارت جهانی مبتنی بر حمل و نقل دریاییاست، متکی بر مبادی جغرافیایی دیگری هستند که آن "بندر" نام دارد و متصل کننده دو پهنه جغرافیایی دریا و خشکیاست. در واقع قدرت بندری، قدرتیاست که هم بازیگر اصلی در دریاها، به ویژه حملونقل دریاییاست و هم به خشکی نفوذناپذیر اوراسیا به عنوان سرزمین قلبی جهان (به واسطه بنادر) دسترسی و نفوذ دارد و کشور هژمون اصلی در سرمایه گذاری، نفوذ و کنترل بنادر جهان محسوب میشود.
سیّد هادی زرقانی؛ فیاض گل مظلوم یار
چکیده
ایجاد کشورها بر بنیاد مرزها محصول نیمه دوم سده نوزدهم است، افغانستان یکی از اولین کشورهایی است که بر این بنیاد ایجادشده است. مرزهای سیاسی کنونی افغانستان از نوع مرزهای تحمیلی بوده که عمدتاً تحت تأثیر منازعات و رقابتهای سیاسی بین دو قدرت انگلیس و روسیه تزاری در قرن 19 و در جریان بازی بزرگ جهت جلوگیری از رویارویی مستقیم این دو قدرت ...
بیشتر
ایجاد کشورها بر بنیاد مرزها محصول نیمه دوم سده نوزدهم است، افغانستان یکی از اولین کشورهایی است که بر این بنیاد ایجادشده است. مرزهای سیاسی کنونی افغانستان از نوع مرزهای تحمیلی بوده که عمدتاً تحت تأثیر منازعات و رقابتهای سیاسی بین دو قدرت انگلیس و روسیه تزاری در قرن 19 و در جریان بازی بزرگ جهت جلوگیری از رویارویی مستقیم این دو قدرت در منطقه آسیای مرکزی به وجود آمده است و در این دوره افغانستان را بهعنوان یک منطقه حایل بین خودشان قرار داده و مرزهای سیاسی آن کشور را طی چندین معاهده تعیین و تثبیت نمودند. در این میان معاهده دیورند و مسئله پشتونستان بسیار بااهمیت است زیرا تحولات افغانستان بعد از عقد معاهده دیورند وارد فاز جدیدی شد که باگذشت زمان و تغییرات بزرگی چون خروج انگلیس از شبهقاره و استقلال هند نهتنها نتوانست اصل و ماهیت منازعات مرتبط به مرزهای جنوبی افغانستان را حلوفصل نماید بلکه با ظهور کشور پاکستان و تضاد منافع بین این دو کشور همسایه، بر پیچیدگی حوادث و رخدادها افزوده شد که تا به امروز نیز ادامه دارد. تحقیق حاضر با روش توصیفی – تحلیلی و با استناد به منابع معتبر کتابخانهای به دنبال بررسی نقش قدرتهای بزرگ همچون انگلیس و روسیه در شکلگیری مرزهای سیاسی افغانستان بهویژه مرز دیورند و پیامدهای منفی آن برای کشور افغانستان و نقش آن در ایجاد اختلاف بین افغانستان و پاکستان میباشد. نتایج پژوهش نشاندهنده آن است که در شکلگیری مرزهای افغانستان قدرتهای منطقه و فرامنطقه بهویژه انگلیس نقش داشتند و معمای دیورند یکی از باقیماندههای استعمار هند بریتانیایی است که در حال حاضر به عامل اختلاف بین افغانستان و پاکستان تبدیلشده است و پیامدهای منفی آن برای افغانستان شامل، محصور شدن در خشکی و عدم دسترسی به آبهای آزاد، حمایت و تشدید بیثباتی سیاسی در افغانستان، ناامنی سراسری، فروپاشی نظام اجتماعی و... بوده است.
مصطفی قادری حاجت؛ محمدجواد قهرمانی؛ ابراهیم خوراسگانی
چکیده
ظهور چین به عنوان یک قدرت بزرگ در نظام بینالملل سبب شده این کشور در سیاست خارجی خود رفتارهای نسبتاً متفاوتی را نسبت به گذشته در پیش بگیرد. مهمترین رفتار چین را می توان در قالب ابتکار کمربند و راه بیان کرد. این ابتکار ضمن دور کردن امکان مواجهه چین با آمریکا در آسیای شرقی، میتواند موجبات تداوم رشد بیجینگ را نیز در پی داشته باشد. ابتکار ...
بیشتر
ظهور چین به عنوان یک قدرت بزرگ در نظام بینالملل سبب شده این کشور در سیاست خارجی خود رفتارهای نسبتاً متفاوتی را نسبت به گذشته در پیش بگیرد. مهمترین رفتار چین را می توان در قالب ابتکار کمربند و راه بیان کرد. این ابتکار ضمن دور کردن امکان مواجهه چین با آمریکا در آسیای شرقی، میتواند موجبات تداوم رشد بیجینگ را نیز در پی داشته باشد. ابتکار «کمربند و راه» خود شامل پروژههای متعددی است که عمدتاً باعث منجر به تمرکز بیشتر بیجینگ بر مناطق غرب جغرافیایی این کشور میشود. در این میان، پاکستان به سبب موقعیت جغرافیایی آن که در حاشیه اقیانوس هند و دریای عربی واقع شده نقش حیاتی در سیاست خارجی نوین چین پیدا کرده است. کریدور اقتصادی چین-پاکستان که در سال 2015 آغاز شد به خوبی اهمیت و جایگاه پاکستان و افزایش روابط دو کشور را نمایان میسازد. این مقاله با روش تحلیلی-تبیینی و با اتکاء بر منابع کتابخانهای به دنبال بررسی نقش کریدور اقتصادی چین-پاکستان از منظر جایگاه نوین چین در نظام بینالملل است. نتایج نشان می دهد، مهمترین مزایای کریدور برای چین که میتواند پیشبرنده سیاست خارجی چین در شرایط کنونی نظام بینالملل باشد را میتوان در قالب گزارههای چون، نقش کریدور اقتصادی به عنوان نماد بارز حضور فرامرزی چین، الزامات ایفای نقش یک قدرت بزرگ جهانی، کسب منافع اقتصادی و تقویت دامنه نفوذ چین از نفوذ ژئواکونومیک به ژئواستراتژیک، کمک به تعدیل نگرانیهای امنیتی چین و در نهایت پیشبرد الگوی اقتصادی نوین چین را بیان کرد.
اسماعیل علمدار؛ محمد رضا حافظ نیا؛ زهرا احمدی پور؛ سیروس احمدی نوحدانی
چکیده
یکی از مهمترین و در عین حال نظاممندترین ارتباطات در عصر کنونی ارتباط کشورها در حوزه خارجی است. این ارتباط به اندازه و میزانی در جهان کنونی اهمیت دارد که طرح ریزی و اجرای سیاست و روابط خارجی مبتنی بر منافع ملی جزو مهمترین وظایف دولتها به شمار میرود. در همین راستا یکی از مفاهیم اساسی دانش ژئوپلیتیک، مفهوم علایق ...
بیشتر
یکی از مهمترین و در عین حال نظاممندترین ارتباطات در عصر کنونی ارتباط کشورها در حوزه خارجی است. این ارتباط به اندازه و میزانی در جهان کنونی اهمیت دارد که طرح ریزی و اجرای سیاست و روابط خارجی مبتنی بر منافع ملی جزو مهمترین وظایف دولتها به شمار میرود. در همین راستا یکی از مفاهیم اساسی دانش ژئوپلیتیک، مفهوم علایق ژئوپلیتیک است که در ژئوپلیتیک و روابط بینالملل جایگاه ویژهای را دارد. علایق ژئوپلیتیک جزء لاینفک منافع ملی هر دولت سرزمینی قلمداد میشود. لذا با شناسایی مولفههای تاثیرگذار این مفهوم و میزان اثرگذاری آنها میتوان روابط خارجی بین کشورها را دقیقتر تجزیه و تحلیل کرد. این پژوهش از نظر ماهیت و روش توصیفی و از نظر هدف، کاربردی است. جمع آوری دادهها از طریق مطالعات کتابخانهای و میدانی صورت گرفتهاست. روایی پرسشنامه را با CVR و پایایی آن را براساس آلفای کرونباخ و تجزیه و تحلیل دادهها از روش آزمون T- Test و برای اولویتبندی مولفهها از آزمون فریدمن نیز بهره گرفته شده است. به منظور بررسی دقیق علایق ژئوپلیتیک کشورها در روابط خارجی، این علایق در 8 مولفهی: سیاسی،جغرافیایی، ژئواکونومیکی، ژئوکالچری، ژئواستراتژیکی، اکولوژیکی، فضای مجازی و علمی- تکنولوژیکی تقسیم بندی شده است. یافتههای تحقیق نشان داد بررسی متغیرهای مولفههای علائق ژئوپلتیکی در روابط خارجی با کشورها موید آن است که از دیدگاه پاسخگویان کلیه متغییرها با کسب میانگین نمرات بیش از 3 دارای مطلوبیت میباشند. همچنین در آزمون فرضیه متغیرهای مولفههای هشتگانه تایید شدند. نتایج تحقیق نشان میدهد که مولفههای جغرافیایی در رتبه اول و مولفههای علمی- تکنولوژیکی و ژئواکونومیکی در رتبههای بعدی جای دارند.از سویی دیگر مولفههای ژئوکالچری و اکولوژیکی در رتبههای آخر قرار دارند. این مساله حاکی از آن است که ارزش و عوامل جغرافیایی و سرزمینی در صدر علایق کشورها در روابط خارجی میباشد.