آرش قربانی سپهر؛ محسن جان پرور
چکیده
پژوهشحاضر با نگرشی فلسفی در پی پاسخ به دو پرسش مطرح در حوزة جغرافیای سیاسی فضای شهر است؛ 1- مفهوم جغرافیای سیاسی فضای شهر چیست؟ 2- قلمرو معرفتی جغرافیای سیاسی فضای شهر چگونه تبیین میشود؟. در این پژوهش برای تحلیل اطّلاعات بیانشده، از روش توصیفی‑تحلیلی بهره گرفته شده است. در پاسخ پرسش اوّل میتوان گفت، جغرافیای سیاسی فضای شهر شاخهای ...
بیشتر
پژوهشحاضر با نگرشی فلسفی در پی پاسخ به دو پرسش مطرح در حوزة جغرافیای سیاسی فضای شهر است؛ 1- مفهوم جغرافیای سیاسی فضای شهر چیست؟ 2- قلمرو معرفتی جغرافیای سیاسی فضای شهر چگونه تبیین میشود؟. در این پژوهش برای تحلیل اطّلاعات بیانشده، از روش توصیفی‑تحلیلی بهره گرفته شده است. در پاسخ پرسش اوّل میتوان گفت، جغرافیای سیاسی فضای شهر شاخهای سامانمند (سیستماتیک) از جغرافیای سیاسی است که به مطالعه و شناخت کنش بُعد سیاسی انسان با فضای شهر میپردازد، لذا این مطالعه با هدف بهسامان شدن فضای شهر [زیست شهری] صورت میگیرد. همچنین در پاسخ به پرسش دوم باید گفت، قلمرو معرفتی جغرافیای سیاسی فضای شهر را موضوعاتی همچون شهروندان، محدوده و قلمرو، حکومت محلّی‑شهری، مرزها، انتخابات، امنیت، سازماندهی و تقسیمات سیاسی، مهاجرت، هویّت، بازیگران، مخاطرات سیاسی، عدالت فضایی، گفتمان، دیپلماسی شهری و جهانیشدن، نیروهای مؤثر و حقوق شهروندی در فضای شهر شکل میدهد. در نهایت این موضوعات منجر شد که حوزة تخصصی و مطالعاتی این رشته با سایر رشتههای همپیوند که شهر را مورد مطالعه قرار میدهند، مشخص شود. بر این بنیاد، نتایج پژوهش نشان از آن دارد که شاخة تخصصی نوظهور جغرافیای سیاسی فضای شهر مبتنی بر دیدگاه فلسفه علم، وجودش بهعنوان یک حوزة تخصصی آکادمیک با شیوه و نگرشی نو بهمنظور ارائۀ برنامه برای بهسامان شدن فضای شهر [زیست شهری] در کنار سایر حوزههای همپیوند ضرورت دارد.
روح اله اسدی؛ مجتبی صادقی
چکیده
فضای جغرافیایی یک تولید اجتماعی و تا حدود زیادی یک درهم تنیده ی سامان مند و معناداری است که نه تنها رو به آینده باز است بلکه جوامع انسانی سعی میکنند آن را بر مبنای اهداف و خواسته های خود سامان بخشند. بنابراین فضای جغرافیایی را میتوان یک متنِ تولید شده و معنادار اجتماعی دانست. در فضاهای جغرافیایی فرایندها و قدرتهای بیشمار اجتماعی، ...
بیشتر
فضای جغرافیایی یک تولید اجتماعی و تا حدود زیادی یک درهم تنیده ی سامان مند و معناداری است که نه تنها رو به آینده باز است بلکه جوامع انسانی سعی میکنند آن را بر مبنای اهداف و خواسته های خود سامان بخشند. بنابراین فضای جغرافیایی را میتوان یک متنِ تولید شده و معنادار اجتماعی دانست. در فضاهای جغرافیایی فرایندها و قدرتهای بیشمار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... وجود دارد که هر گفتمانی، سعی دارد تا آنها را در راستای اهداف خویش همسو نماید و متن ویژهی خود را بیافریند. این نوشتار با روشی تحلیلی ـ منطقی، به دنبال تبیین «چرایی و چگونگی روانه شدنِ فضاهای جغرافیایی از تک متن گرایی به چند متن گرایی و سرانجام بینامتن گرایی در بستر جامعه ی شبکه ای» است؛ با این پرسش که: «چه چیزی فضاهای جغرافیایی را از تک متن گرایی به چند متن گرایی و سپس بینامتن گرایی روانه میسازد؟ و چگونه؟». نتایج گویای این است که خرد-گفتمان ها به کمک شبکه های اطلاعاتی ـ ارتباطی جهانی، نامحدود، متکثر، و غیرقابل کنترل توسط گفتمان مسلط، فرصتِ زاده شدن و دیده شدن پیدا میکنند و با اثرگذاری و واردشدن به چرخهی گفتمان مسلط، متن فضاهای جغرافیایی را به سوی چندمتنی و بینامتنی روانه میکنند. بنابراین، چرخه های تک گویی- تک گفتمانی، چندگوییـ چند گفتمانی و گفتوگویی- بینا گفتمانی به ترتیب فضاهای جغرافیاییِ تک متن، چندمتن و بینامتن را ساخته و پرداخته میکند.
احسان لشگری تفرشی
چکیده
شناخت اثرات سیاست در تولید فضای جغرافیایی یکی از موضوعاتی است که تفسیر آن در مکاتب متمایز شناختی از جمله در نسبیت گرایی معرفتی متفاوت می باشد. نسبیت گرایی معرفتی در چارچوب هستی شناسی ذهنی و بر خلاف نگاه تبیینی الزامی جهت دستیابی به آرمان ها و ارزش های مطلق وجود ندارد. در این دستگاه شناختی این مفروضه وجود دارد که شناخت عملکرد گفتمان ...
بیشتر
شناخت اثرات سیاست در تولید فضای جغرافیایی یکی از موضوعاتی است که تفسیر آن در مکاتب متمایز شناختی از جمله در نسبیت گرایی معرفتی متفاوت می باشد. نسبیت گرایی معرفتی در چارچوب هستی شناسی ذهنی و بر خلاف نگاه تبیینی الزامی جهت دستیابی به آرمان ها و ارزش های مطلق وجود ندارد. در این دستگاه شناختی این مفروضه وجود دارد که شناخت عملکرد گفتمان های سیاسی - تاریخی در تولید ابعاد مختلف فضای جغرافیایی با اتکا رویکرد پوزیتویستی و کمی امکان پذیر نمی باشد. در این راستا در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با مراجعه به مستندات نظری در مرحلۀ نخست در تعریف فضای جغرافیایی عاملیت ویژه ای برای گفتمان های سیاسی - ایدئولوژیک متصور گردیده است. سپس با توجه به ویژگی و ماهیت گفتمان های سیاسی - تاریخی امکانیت افزون تری برای نسبیت گرایی معرفتی در شناخت چگونگی تولید فضا قائل گردیده است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که تحولات پدیده ها و فرایندهای موجود در فضای جغرافیایی تا حد زیادی از گفتمان های سیاسی - تاریخی حاکم متأثر بوده و دارای ویژگی های اختصاصی بوده و قابلیت تعمیم پذیری ندارد. بر این مبنا شناخت فضا الزاماً نمی تواند ابعاد فرامکانی و فرازمانی داشته باشد و در جهت شناخت اثرات قدرت سیاسی در تولید و بازساخت فضای جغرافیایی الزاماً نمی توان از معرفت شناسی استقرایی و تجربی که یکی از ویژگیهای مهم آن تعمیم پذیری است، استفاده نمود.
احسان لشگری تفرشی
چکیده
در علوم جغرافیایی یکی از مکاتب مهم روش شناسی مکتب اثباتگرایی است که عملکرد ویژه ای در تولید و مفاهیم در علوم جغرافیایی و از جمله جغرافیای سیاسی داشته است. جغرافیدانان سیاسی متأثر از مکتب اثباتگرا معتقدند که اثرات متقابل سیاست و فضا به تولید فرم و فرایندهای فضایی منجر خواهد شد که به مثابه پدیدههای مادی از طریق رویکردهای اثباتگرا ...
بیشتر
در علوم جغرافیایی یکی از مکاتب مهم روش شناسی مکتب اثباتگرایی است که عملکرد ویژه ای در تولید و مفاهیم در علوم جغرافیایی و از جمله جغرافیای سیاسی داشته است. جغرافیدانان سیاسی متأثر از مکتب اثباتگرا معتقدند که اثرات متقابل سیاست و فضا به تولید فرم و فرایندهای فضایی منجر خواهد شد که به مثابه پدیدههای مادی از طریق رویکردهای اثباتگرا قابل مطالعه و تحلیل میباشد. این در حالی است که اتخاذ رویکرد اثباتگرایانه در جغرافیای سیاسی دارای تبعات مفهومیو موضوعی بوده است. در این نوع پژوهش کوشش گردیده با مراجعه به مستندات معتبر نظری و با اتخاذ روش توصیفی - تحلیلی دسته بندی نوینی از چگونگی شناخت رابطه سیاست و فضای جغرافیایی در روش شناسی اثباتگرا مفاهیم ارائه گردد. یافتههای پژوهش بیانگر آن است که در روش شناسی اثباتگرا اجزای فضای جغرافیایی دارای ماهیت متعامل و سیستماتیک بوده لیکن دو مقیاس ملی و فروملی دارای محتوی متفاوتی با مقیاس فراملی میباشد. بطوریکه در مقیاس ملی شناخت رابطه سیاست و فضا مبتنی بر نوعی کارکردشناسی ناحیه ای مبتنی بر عملکرد حاکمیت میباشد که مقیاسهای ملی و فروملی را در برمیگیرد. لیکن در مقیاس فراملی رابطه حاکیت و فضا منبعث از نوعی رفتار قلمروخواهانه میباشد که میان کشورها و بازیگران سیاسی وجود دارد و سازندۀ مفاهیم و نظریات ژئوپلیتیک میباشد. ضمن اینکه از آنجائیکه سیاست چه در مقیاس ملی و فروملی و چه در مقیاس فراملی از عناصر و اجزای شکل یافته که قابلیت کمیت پذیری اندکی دارند در نتیجه در روش شناسی اثباتگرا میبایست به رویکردهای قیاسی اتکا بیشتری نمود.