محمدباقر قالیباف؛ مرجان بدیعی؛ یاشار ذکی؛ مصیب قره بیگی
چکیده
جمهوری اسلامی ایران، پس از گذشت چهار دهه الگوهایی از سیاست و اقتصاد را بهکار گرفته که هر کدام اثرگذاریهای خاصی را در فضای جغرافیایی ایران برجای گذاشته است. نقطهی مشترک همهی الگوهای فضایی در جمهوری اسلامی ایران، کنشگری در چارچوب الگوی کاملاً متمرکز بوده است. تمرکز فزایندهی امور در واحدهای سیاسی-فضایی متمرکز، سببساز کاستیها ...
بیشتر
جمهوری اسلامی ایران، پس از گذشت چهار دهه الگوهایی از سیاست و اقتصاد را بهکار گرفته که هر کدام اثرگذاریهای خاصی را در فضای جغرافیایی ایران برجای گذاشته است. نقطهی مشترک همهی الگوهای فضایی در جمهوری اسلامی ایران، کنشگری در چارچوب الگوی کاملاً متمرکز بوده است. تمرکز فزایندهی امور در واحدهای سیاسی-فضایی متمرکز، سببساز کاستیها و نارساییهایی بوده که پراکنش فضایی عدالت و توسعه را مختل ساخته است؛ چراکه واحدهای سیاسی-فضایی، مجموعهی متفاوت و ناهمگنی از عناصر و عوامل طبیعی-انسانی را در خود جای دادهاند و فرمها و فرایندهای توزیع فضایی قدرت در چنین واحدهایی باید اصل تفاوت و ناهمگنی را درنظر گیرند. در همین راستا، پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به تبیین کاربست الگوی نیمهمتمرکز حکومت محلی برای توزیع بهینهی قدرت درون تشکیلات قضائی و امنیتی در ایران پرداخته است. نتایج، نشان از آن دارد که با دوگانهسازی توزیع فضایی قدرت در ایران به دو بخش امور محلی و امور حاکمیتی، چارچوبی منطقی برای مصداقیابی هر کدام از این دو بخش پدید میآید. در امور قضائی، تشکیلاتی مانند سازمان ثبت اسناد و املاک، سازمان زندانها و اقدامات تأمینی-تربیتی کشور، مرکز امور شوراهای حل اختلاف و سازمان پزشکی قانونی به دلیل ماهیت خدماتی-رفاهی از قابلیت فزایندهای برای واگذاری به حکومتهای محلی برخوردار هستند. در امور امنیتی نیز، ردهها و سازمانهای موجود در نیروی انتظامی، همچون معاونت صدور گذرنامه، سازمان وظیفهی عمومی، ردههایی از پلیس پیشگیری و پلیس راهنمایی و رانندگی، به سبب ماهیت پیشگیرانه و خدماتی میتواند به نمایندگان امور محلی تفویض شود.
محمدباقر قالیباف؛ محمدهادی پوینده؛ مصیب قره بیگی
چکیده
State، بهواسطه حضور همزمان در دو حوزه معرفتشناختی و علمی جداگانه به نام علوم سیاسی و جغرافیای سیاسی، دارای معنا، کارکرد، ماهیت و معادل چندگانهای شده است؛ بهگونهای که نوعی آشفتگی و عدم اجماع، بهویژه در میان جغرافیدانان سیاسی را سبب گردیده است. بر طبق متون مختلف State مفهومی انتزاعی است که با مجموعهای از مفاهیم، ارزشها و اندیشهها ...
بیشتر
State، بهواسطه حضور همزمان در دو حوزه معرفتشناختی و علمی جداگانه به نام علوم سیاسی و جغرافیای سیاسی، دارای معنا، کارکرد، ماهیت و معادل چندگانهای شده است؛ بهگونهای که نوعی آشفتگی و عدم اجماع، بهویژه در میان جغرافیدانان سیاسی را سبب گردیده است. بر طبق متون مختلف State مفهومی انتزاعی است که با مجموعهای از مفاهیم، ارزشها و اندیشهها در خصوص مسائل انسانی و فضایی درهمآمیخته است. بر این اساس، پژوهش حاضر با روش فراتحلیل، کوشیده تا ابعاد فلسفی-فضایی واژه State را واکاوی کند و به این پرسش پاسخ دهد که: چرا این واژه، معادلها و معانی مختلف و گهگاه متضادی (بهویژه در حوزه علوم سیاسی و جغرافیای سیاسی ایران) به خود میگیرد. یافتههای پژوهش نشان میدهد به نظر میرسد که دخیل شدن عناصر و سازههای جغرافیایی و فضایی، همچون «کشور»، «ملت» و «حکومت» راه را برای تکثّر معنا و چندگانگی مفهومی آن هموار کرده است؛ بهگونهای که آن دسته از معناها و مفاهیم برآمده از State به واقعیت نزدیکتر هستند که علاوه بر دیدگاه ساختار- عاملیتیِ State دیدگاه «فضایی» و «کُلنگرانه جغرافیا» را دخالت دهند و توجه به همین امر است که دلیل تعدد معانی این مفهوم را روشن میسازد. بر این اساس، State برای بروز و ظهور عینی خود در وضعیتهای مختلف در قالب یکی از عناصر مادی تشکیل دهنده خود، یعنی سرزمین (کشور)، مردم (ملت) و حکومت متجلی میشود و علت تعدد معانی State نیز همین امر است.