با همکاری انجمن ژئوپلیتیک ایران

نوع مقاله : پژوهشی

نویسنده

عضو هیئت علمی گروه جغرافیا، دانشگاه یزد

چکیده

از منظر رویکرد گفتمانی؛ تثبیت و تداوم مشروعیت گفتمان نیازمند شارحانی است که در وصف این مشروعیت، قوام روابط میان نمادها و نیروهای اجتماعی و طرد نیروهای غیریت ساز کنشگری نمایند. در این راستا در عصر قاجاریه(1796- 1925) و تا پیش از انقلاب مشروطه(1906)؛ الگویی از حکمرانی شبه فدرال مبتنی بر توزیع و تفویض اختیار به نیروهای اجتماعی- ناحیه‌ای شکل یافت که پیش از آن مسبوق به سابقه نبود. در این دوره غالب فقهای تشیع از طریق تفسیر متون دینی قادر گردیدند با پایه ریزی نظام شناختی این الگوی حکمرانی به مثابه یک گفتمان ذیل احکام فقهی؛ توزیع اختیارات میان نیروهای اجتماعی- فضایی را تبیین نمایند. در این پژوهش کوشش گردیده در چارچوب رابطه دانش/ قدرت فوکو چگونگی کنشگری این طبقۀ اجتماعی در جهت تثبیت گفتمان حکمرانی شبه فدرال(ملوک‌الطوایفی) مورد بررسی قرار گیرد. یافته‌های تحقیق نمایان‌گر آن است که تنظیم نظام دانش/ قدرت ذیل حکمرانی ملوک الطوایفی و مقبولیت بخشی به توزیع قدرت میان نهادهای اجتماعی- فضایی از طریق غلبۀ اعتقاد به ضرورت اجتهاد علماء در باب مسائل اجتماعی- سیاسی شکل گرفت و منجر به توسعه فقه سیاسی گردید. ضمن اینکه الگوی مناسبات اقتصادی سبب حمایت فقهای تشیع از پخش فضایی- اجتماعی قدرت گردید. همچنین فقدان ارتش دائمی در این دوره موجب می‌گردید که پادشاهان قاجار در موقع جنگ نیازمند فتوای علماء جهت بسیج عشایر و سایر طبقات اجتماعی باشند. این الگوی عقلانیت گفتمانی موجب محدود شدن دیوان سالاری متمرکز در ایران گردید و مدیریت قلمرو سرزمینی را به سوی تمرکززدایی و غیرکانونی شدن سلسله مراتب مدیریت سیاسی سوق داد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

CAPTCHA Image