هادی ویسی
چکیده
منطقه گرایی یکی از سازوکارهای مهم برای همکاری و توسعه منطقه ای در میان کشورهای همجوار است که از نیمه دوم سده بیستم، مورد توجه قرار گرفت. در جنوب غرب آسیا، شورای همکاری خلیج فارس مهمترین سازمان منطقه ای است که اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و از ابتدای دهه 1980 متشکل از شش کشور جنوبی خلیج فارس یعنی عربستان سعودی، کویت، امارات متحده ...
بیشتر
منطقه گرایی یکی از سازوکارهای مهم برای همکاری و توسعه منطقه ای در میان کشورهای همجوار است که از نیمه دوم سده بیستم، مورد توجه قرار گرفت. در جنوب غرب آسیا، شورای همکاری خلیج فارس مهمترین سازمان منطقه ای است که اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و از ابتدای دهه 1980 متشکل از شش کشور جنوبی خلیج فارس یعنی عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر، بحرین و عمان به وجود آمد. شورای همکاری علیرغم گذشت حدود چهار دهه از پیدایش آن، برای تکامل منطقه گرایی و اتحاد منطقه ای با چالشهای اساسی مواجه است. بر این اساس، این پژوهش به دنبال بررسی موانع و چالشهای فرا روی شورای همکاری در چارچوب منطقه گرایی است. این تحقیق با روش توصیفی – تحلیلی و با نگاه تاریخی انجام شده است و داده های مورد نیاز تحقیق به شیوه کتابخانه ای و اسنادی جمع آوری شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که شورای همکاری خلیج فارس در فرایند منطقه گرایی، منطقه سازی ناقص را انجام داده و به منظور تکامل منطقه گرایی و اتحاد منطقه ای با چالشهای اساسی سیاسی، هویتی، امنیتی و اقتصادی مواجه است. بر این اساس،تکامل منطقه گرایی و اتحاد منطقه ای در شورای همکاری امری بعید و دور از دسترس است.
مصطفی قادری حاجت؛ محمد رضا حافظ نیا
چکیده
بواسطه تهدیدات و شرایط پیچیده کنونی، ضرورت تلاش برای دستیابی به عدالت فضایی یکی از اولویت های مطالعاتی جغرافیای سیاسی به عنوان علم کشورداری و اداره بهینه فضا است، لذا این پژوهش با شیوه توصیفی و تحلیلی و تکیه بر مطالعات نظری و یافته های میدانی و با استفاده از نرم افزار سنجش عدالت فضایی در پی تدوین راهکارهای دستیابی به عدالت فضایی ...
بیشتر
بواسطه تهدیدات و شرایط پیچیده کنونی، ضرورت تلاش برای دستیابی به عدالت فضایی یکی از اولویت های مطالعاتی جغرافیای سیاسی به عنوان علم کشورداری و اداره بهینه فضا است، لذا این پژوهش با شیوه توصیفی و تحلیلی و تکیه بر مطالعات نظری و یافته های میدانی و با استفاده از نرم افزار سنجش عدالت فضایی در پی تدوین راهکارهای دستیابی به عدالت فضایی در کشور می باشد. یافته ها نشان از این امر دارد که بی عدالتی فضایی حاکم بر ایران ناشی از عملکرد عوامل گستردهای است که مهمترین آنها به صورت کلی عبارتند از: جغرافیای طبیعی، توزیع طبیعی و ذاتی بنیادهای زیستی(خصوصیات ذاتی مناطق)؛جغرافیای انسانی ایران؛ نظام سیاسی، سیاستگذاری و برنامه ریزی توسعه ملی (خصوصیات اکتسابی)؛محیط ژئوپلیتیکی پیرامونی و جهانی.
مهمترین بنیان های بیعدالتی فضایی در ایران متأثر از عملکرد عوامل پیش گفته به ترتیب اهمیت عبارتند از: نابرابری در توزیع منابع، قدرت، ثروت و فرصت، ضعف نظام بودجه ریزی، ضعف مدیریت نظام منطقه ای و محلی، تبدیل نشدن عدالت فضایی به یک مطالبه عمومی و تمرکزگرایی نهادمند به عنوان با اهمیت ترین مولفه ها با تأثیرگذاری خیلی زیاد و بنیادهای طبیعی نامتوازن، ضعف ادبیات در حوزه مطالعاتی عدالت فضایی و ضعف نظام اطلاعات و حسابداری منطقهای و ملی به عنوان مولفه های با اهمیت پایین تر نسبت به سایر عوامل تشخیص داده شد. در راستای دستیابی به عدالت فضایی راهکارهای ذیل به عنوان دستورکار سیاستگذارانه توصیه می شود: توزیع فضایی بهینه جریان ثروت به عنوان پیش نیاز توسعه( مدیریت جریان پول)؛ در نظر گرفتن ردیف متمرکز با عنوان تعادل بخشی در بودجه استانها به منظور دستیابی به توازن منطقه ای؛ تقویت پتانسیل های محلی مناطق در راستای افزایش بهره وری به منظور نیل به توسعه متوازن؛ پیگیری تفکر سیستمی عدالت فضایی در سطوح محلی، منطقه ای و ملی؛ بازنگری اصول 27 گانه مبتنی بر تمرکز امور در قانون اساسی.
محمدحسین بوچانی؛ الهام نظری؛ نازنین دلنواز
چکیده
در این نوشتار، وظایف شوراها در «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» و «قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی و انتخاب شهرداران» بر اساس مولفههای شاخص تمرکززدایی بررسی شده تا سطح تمرکززدایی در رابطهی حاکمیت ملی و مدیریت محلی تعیین شود. رویکرد تمرکززدایی، چهار سطح برای نوع رابطهی حاکیمت ملی و مدیریت محلی تعریف میکند: ...
بیشتر
در این نوشتار، وظایف شوراها در «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» و «قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی و انتخاب شهرداران» بر اساس مولفههای شاخص تمرکززدایی بررسی شده تا سطح تمرکززدایی در رابطهی حاکمیت ملی و مدیریت محلی تعیین شود. رویکرد تمرکززدایی، چهار سطح برای نوع رابطهی حاکیمت ملی و مدیریت محلی تعریف میکند: تراکمزدایی، نمایندگیدادن، خصوصیسازی و قدرتسپاری. تراکمزدایی کمترین سطح و قدرتسپاری بالاترین سطح تمرکززدایی است. مولفههای انتخاب شده برای تعیین سطح تمرکززدایی، مشتمل بر «سیاستگزاری محلی»، «مقرراتگزاری و برنامهریزی محلی»، «تفویض اختیارات محلی در اجرا» و «نظارت مستقیم بر امور محلی» است.
این پژوهش به لحاظ هدف از نوع پژوهشهای کاربردی است که با روش توصیفی انجام شده است. به منظور تفسیر کیفی محتوایِ اصول و مواد قانونی از روش تحلیل محتوا براساس فرایندهای طبقه بندی نظاممند و کدگزاری استفاده شده است. نتایج این بررسی نشان میدهد در قانون اساسی به شاخص تمرکززدایی در دو سطح ملی و محلی تاکید شده و هر چهار مولفه (سیاستگزاری محلی، مقرراتگزاری و برنامهریزی محلی، تفویض اختیارات محلی در اجرا و نظارت مستقیم بر امور محلی) مورد توجه قانونگزار بوده است. بنابراین رویکرد قانون اساسی به تمرکززدایی در سطح «قدرتسپاری» است. در مقابل، در قانون شوراها، وظایف قانونی به دو مولفهی مقرراتگزاری و برنامهریزی محلی و نظارت مستقیم بر امور محلی محدود شده است. این محدودیت، سطح تمرکززدایی در ساختار موجود رابطهی حاکمیت ملی و محلی را به «نمایندگیدادن» کاسته است. بنابراین، رویکرد مورد حمایت و مدنظر قانونگزار در زمان تدوین قانون اساسی، توجه به مکانپایگی و مردمپایگی حاکمیت بوده و رابطهی میان حاکمیت ملی و محلی در قانون اساسی از نوع «قدرتسپاری» و در گِرو تشکیل و توسعه شوراها و مدیریتهای محلی تعریف شده است. در زمان تدوین قانون شوراها، با عدول از رویکرد قدرتسپاری به مدیریت محلی، رویهی اجرایی به سوی نمایندگیدادن و تراکمزدایی سوق پیدا کرده است.
روح اله اسدی؛ مجتبی صادقی
چکیده
فضای جغرافیایی یک تولید اجتماعی و تا حدود زیادی یک درهم تنیده ی سامان مند و معناداری است که نه تنها رو به آینده باز است بلکه جوامع انسانی سعی میکنند آن را بر مبنای اهداف و خواسته های خود سامان بخشند. بنابراین فضای جغرافیایی را میتوان یک متنِ تولید شده و معنادار اجتماعی دانست. در فضاهای جغرافیایی فرایندها و قدرتهای بیشمار اجتماعی، ...
بیشتر
فضای جغرافیایی یک تولید اجتماعی و تا حدود زیادی یک درهم تنیده ی سامان مند و معناداری است که نه تنها رو به آینده باز است بلکه جوامع انسانی سعی میکنند آن را بر مبنای اهداف و خواسته های خود سامان بخشند. بنابراین فضای جغرافیایی را میتوان یک متنِ تولید شده و معنادار اجتماعی دانست. در فضاهای جغرافیایی فرایندها و قدرتهای بیشمار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... وجود دارد که هر گفتمانی، سعی دارد تا آنها را در راستای اهداف خویش همسو نماید و متن ویژهی خود را بیافریند. این نوشتار با روشی تحلیلی ـ منطقی، به دنبال تبیین «چرایی و چگونگی روانه شدنِ فضاهای جغرافیایی از تک متن گرایی به چند متن گرایی و سرانجام بینامتن گرایی در بستر جامعه ی شبکه ای» است؛ با این پرسش که: «چه چیزی فضاهای جغرافیایی را از تک متن گرایی به چند متن گرایی و سپس بینامتن گرایی روانه میسازد؟ و چگونه؟». نتایج گویای این است که خرد-گفتمان ها به کمک شبکه های اطلاعاتی ـ ارتباطی جهانی، نامحدود، متکثر، و غیرقابل کنترل توسط گفتمان مسلط، فرصتِ زاده شدن و دیده شدن پیدا میکنند و با اثرگذاری و واردشدن به چرخهی گفتمان مسلط، متن فضاهای جغرافیایی را به سوی چندمتنی و بینامتنی روانه میکنند. بنابراین، چرخه های تک گویی- تک گفتمانی، چندگوییـ چند گفتمانی و گفتوگویی- بینا گفتمانی به ترتیب فضاهای جغرافیاییِ تک متن، چندمتن و بینامتن را ساخته و پرداخته میکند.
محرم مشایخی؛ سید هادی زرقانی؛ امید علی خوارزمی
چکیده
امروزه کلانشهرها؛ در عرصه روابطِ فراملی و تعاملاتِ بین المللی و در بخشها و نهادهای گوناگون شهری، در حال توسعه ظرفیتها و پتانسیل های درونی هستند. بنابراین در حال حاضر؛ برای ارزیابی وضعیتِ یک کلان شهر، در حوزه تعاملات و ارتباطاتِ فراملی، نیازمند شناختِ ظرفیتها و تواناییهای بخشها و نهادهای شهری هستیم. بر این اساس؛ از مهمترین ...
بیشتر
امروزه کلانشهرها؛ در عرصه روابطِ فراملی و تعاملاتِ بین المللی و در بخشها و نهادهای گوناگون شهری، در حال توسعه ظرفیتها و پتانسیل های درونی هستند. بنابراین در حال حاضر؛ برای ارزیابی وضعیتِ یک کلان شهر، در حوزه تعاملات و ارتباطاتِ فراملی، نیازمند شناختِ ظرفیتها و تواناییهای بخشها و نهادهای شهری هستیم. بر این اساس؛ از مهمترین بخشهای ارزیابی و نمایشِ روابط فراملی شهری، نهاد شهرداری و استفاده از پتانسیلِ دانشگاه، در زمینهی افزایش تعاملاتِ بینالمللی درحوزههای فناوری اطلاعات، اقتصاد و فرهنگ است. پژوهش حاضر؛ با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و به کارگیری مدل تحلیلِ استراتژیکِ سوات، و با تاکید بر تعاملاتِ فراملی شهرداری از طریقِ روابط فراملی دانشگاههای کلان شهر مشهد، در حوزه دیپلماسیشهری و تاثیرگذاری آن بر جایگاه فراملی این کلان شهر ایرانی، به بررسی وضعیتِ دیپلماسیشهری، در کلان شهر مشهد و استراتژی سازی دیپلماسیشهری در این کلان شهر، پرداخته است. این پژوهش؛ ضمنِ معرفی نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدهای کلان شهر مشهد در استراتژی دیپلماسی شهری، به شرح وضعیتِ اقداماتِ دانشگاههای کلان شهر مشهد در زمینة تعاملات و روابط فراملی، با بررسی دو شاخصِ تعدادِ دانشجویان بین المللی و تعدادِ تفاهمات بین المللی دانشگاهی و نیز بررسی وضعیتِ اقداماتِ بخش روابط عمومی و امور بین الملل شهرداری مشهد در زمینة گسترشِ روابط فراملی و توسعه دیپلماسیشهری کلان شهر مشهد، با بررسی سه شاخصِ پیمانها و تفاهمات همکاری شهری کلان شهر مشهد، عضویت و مَناصبِ رسمیکلان شهر مشهد در سازمانها و مَجامعِ بینالمللی و اقداماتِ اجرایی شهرداری کلانشهر مشهد، میپردازد. روش گرداوری اطلاعات در این پژوهش مبتنی بر روشِ کتابخانه ای و میدانی است. عمده ترین ابزاری که مُحَققّان در روش کتابخانهای برای جمعآوری اطلاعات از آن استفاده کرده اند، عبارتنداز: کتابها، مقاله ها، مجله ها، نشریات، اسناد، مطبوعات، آمارنامه ها. همچنین در روش میدانی مُحَققّان، از ابزارهایی همچون پُرسشنامه، مُصاحبه، بَهره بُردهاند. پُرسشنامه این پژوهش از نظریاتِ 40 متخصص و کارشناس در حوزههای مرتبط، استفاده کرده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که با استفاده از مدل تحلیل استراتژیک سوات، جایگاه کلانشهر مشهد در استراتژی دیپلماسیشهری؛ موقعیت محافظه کارانه WO، است که ارتقا این جایگاه استراتژیک دیپلماسیشهری در وضعیتِ فعلی، نیازمندِ سیاستگذاری کلان شهر مشهد در جهت برطرف کردنِ نقاط ضعف داخلی با استفاده مطلوب از فرصتهای خارجی است.
ریباز قربانی نژاد
چکیده
ارزشها و عوامل جغرافیایی و ژئوپلیتیکی در بسیاری از مواقع نقش عمدهای در بروز تنش بین کشورها ایفا میکنند. که در نهایت تعدادی از آنها ممکن است تبدیل به منازعه و درگیری نیز شوند. از آنجا که ارزشهای جغرافیایی و ژئوپلیتیکی نسبت به سایر عوامل ایجاد کننده تنش از پایداری و دوام طولانی مدت برخوردارند و حکومتها در کوتاه مدت قادر ...
بیشتر
ارزشها و عوامل جغرافیایی و ژئوپلیتیکی در بسیاری از مواقع نقش عمدهای در بروز تنش بین کشورها ایفا میکنند. که در نهایت تعدادی از آنها ممکن است تبدیل به منازعه و درگیری نیز شوند. از آنجا که ارزشهای جغرافیایی و ژئوپلیتیکی نسبت به سایر عوامل ایجاد کننده تنش از پایداری و دوام طولانی مدت برخوردارند و حکومتها در کوتاه مدت قادر به حل و فصل تنش ها و منازعات ناشی از آن نیستند، شناسایی و طبقه بندی این دسته از عوامل ضروری است. در این راستا، این پژوهش به دنبال آن است تا ضمن نقد و بازبینی مدل «هایپوتیتکا»ی پیتر هاگت و بیان نواقص و کاستیهای آن به ارائه یک الگوی جدید در رابطه با سرچشمه های ژئوپلیتیکی تنش در روابط کشورها که مبین شرایط کنونی فضای بینالملل باشد، بپردازد. بر این اساس بنیاد پژوهش حاضر بر شناسایی و طبقه بندی سرچشمه های ژئوپلیتیکی تنش در روابط کشورها و ارائه آن به صورت یک الگوی جدید قرار دارد و بر این فرض استوار است که مدل پیتر هاگت در شرایط فعلی قادر به تبیین کامل سرچشمه های ژئوپلیتیکی تنش در روابط کشورها نیست.
این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و بهره گیری از رویکردهای استنباطی و اسنادی صورت گرفته است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که الگوی جامع سرچشمه های ژئوپلیتیکی تنش که مبین شرایط کنونی روابط کشورها باشد، باید عوامل و متغیرهای تنشزای ژئوکالچر، ژئواکونومیک، سیاسی، ژئواستراتژیک، سرزمینی و قلمروی، هیدروپلیتیک، زیست محیطی و عوامل مربوط به کارکرد فضای مجازی را در بر گیرد.
جواد خادم زاده؛ جهانبخش ایزدی؛ علیرضا سلطانی
چکیده
برند مجموعهای از ادراکات ذهنی نسبت به عاملی است که در طول زمان شکل می گیرد. در این میان برند ملی تصویرکلی از یک کشوراست که ابعاد سیاسی،اقتصادی،تاریخی،فرهنگی را شامل می شود.برند ملی مفهومی چند بعدی، ترکیبی و به هم پیوسته است که امروزه در سیاست های خارجی کشورها به عنوان یکی از ابزارهای مهم قدرت نرم و از شاخصه های مدرن دیپلماسی ...
بیشتر
برند مجموعهای از ادراکات ذهنی نسبت به عاملی است که در طول زمان شکل می گیرد. در این میان برند ملی تصویرکلی از یک کشوراست که ابعاد سیاسی،اقتصادی،تاریخی،فرهنگی را شامل می شود.برند ملی مفهومی چند بعدی، ترکیبی و به هم پیوسته است که امروزه در سیاست های خارجی کشورها به عنوان یکی از ابزارهای مهم قدرت نرم و از شاخصه های مدرن دیپلماسی عمومی نوین از جایگاه برجسته برخوردار است، زیرا برندسازی ملی علاوه بر اینکه نفوذ و قدرت نرم کشور را در جامعه مخاطب میافزاید، در زدودن تصورات و ذهنیات غلطی که نسبت به یک کشور وجود دارد تاثیر بسزایی دارد. سوال اصلی در این پژوهش این است که آیا جمهوری اسلامی ایران توانسته است با ایجاد برندملی در عرصه دیپلماسی عمومی مدرن، موفق عمل نماید ؟ در فرضیه مذکور نیز ذکر شده است به رغم تمامی پتانسیل های بالقوه ایران در عرصه های فرهنگی، تاریخی و طبیعی اما بدلیل عدم شناخته شدن ایران به برندهایی که ابعاد مهم تمدنی ، فرهنگی این کشور را در برگرفته باشد، در کنار نبود سرمایه گذاری مناسب در زمینه تولید برنامه های تبلیغاتی از آثار تمدن ایرانی، ضعف درسایر شاخصه های از جمله رتبه بندی پایین اقتصاد ایران در ارزیابی های بین المللی، عدم توازن در سیاستهای داخلی و خارجی، بی تردید جمهوری اسلامی ایران تاکنون نتوانسته است از مبحث برند ملی در افزایش قدرت نرم و دیپلماسی عمومی خود به نحوه شایسته استفاده بهینه نماید .