با همکاری انجمن ژئوپلیتیک ایران

نوع مقاله : مقالات علمی -پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار علوم سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران

2 دانشجوی دکتری علوم سیاسی، گرایش اندیشه های سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران

چکیده

مفهوم مرز در علوم سیاسی نماد عینیت­یافته مقوله سرزمین به مثابه یکی از چهار عامل تشکیل­دهنده دولت است. ادعای تفکیک و مرزبندی سرزمینی مبتنی بر اصل حقوقیِ حق تعیین سرنوشت است که برآیند آن تعیین مرز خودی و غیرخودی از بُعد سیاسی و متمایز ساختن عنصر جمعیت (ملت) است. یک پرسش اساسی در سیاست همواره آن بوده که چه دلیلی برای پذیرش خطوط مرزی وجود دارد و چرا باید خط مرزی الف را به جای ب پذیرفت؟ این پرسش از آن جهت حائز اهمیت ویژه‌ای است که منازعات بی‌پایانی در طول تاریخ بشر بر سر مرزها به وقوع پیوسته است و همچنان نیز ادامه دارد. مکاتب سیاسی مختلف پاسخ‌های متفاوتی به این پرسش داده‌اند.  ناسیونالیست­ها با پذیرش دولت سرزمینی بر نقش قومیت و فرهنگ در امر مرزبندی واحدهای ملی تاکید می­کنند، در حالی­که جهان­گرایان به اتکای انسانیت مشترک، کل جامعه بشری را یک واحد سیاسی می‌دانند که نظمی فراسوی مرزبند­های ملی را تاسیس می‌کند. تاکید بر گوهر انسانی جهان­­شمول و مشترک از سوی جهان­وطن­گراها، چالش بزرگی است که در برابر تاکید بر مرزگذاری از سوی ناسیونالیست­ها قرار می­گیرد. یوهان هردر یکی از نخستین و مهم‌ترین اندیشمندان ناسیونالیسم است در این پژوهش عمدتا به بررسی دیدگاه وی پرداخته می‌شود.‌ پرسش پژوهش آن است که ناسیونالیسم آن­گونه که هردر به نظریه‌پردازی در باب آن می‌پردازد بر اساس کدام توجیه به متمایز کردن مردم در قالب ملت­ها می‌پردازد؟ این توجیه وجهی نظری دارد، یعنی ناسیونالیسم آن را قانع­کننده می‌یابد و نیز پیامدهایی هنجاری دارد، بدین معنا که بر اساس آن، ناسیونالیست‌ها برخی مرزبندی‌ها را صحیح و برخی را غیرصحیح دانسته و خواهان تغییر نوع دوم مرزها می‌شوند. فرضیه مقاله آن است که ناسیونالیسم هردر در چارچوب مکتب رمانتیسیسیم، هویت منحصر به فرد فرهنگی را توجیه­کننده وجود ملت به عنوان واحد اساسی سیاسی جامعه بشری و مبنای مرزبندی سیاسی می‌داند.
 

کلیدواژه‌ها

CAPTCHA Image