محمدرضا مفتح؛ عبدالرضا فرجی راد؛ ریباز قربانی نژاد؛ اعظم یوسفی
چکیده
دیپلماسی مهمترین وجهه و عینیترین شکل سیاست خارجی یک کشور میباشد. این پژوهش به لحاظ هدف از نوع کاربردی و از حیث روش تحقیق، توصیفی، تحلیلی و اکتشافی میباشد. جهت پیادهسازی سطحبندی قدرت ملی در کشورهای هدف (در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی) از نرمافزار ARC GIS و جهت وزن دهی به زیر مولفه های دیپلماسی عمومی بهمنظور سطحبندی، از ...
بیشتر
دیپلماسی مهمترین وجهه و عینیترین شکل سیاست خارجی یک کشور میباشد. این پژوهش به لحاظ هدف از نوع کاربردی و از حیث روش تحقیق، توصیفی، تحلیلی و اکتشافی میباشد. جهت پیادهسازی سطحبندی قدرت ملی در کشورهای هدف (در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی) از نرمافزار ARC GIS و جهت وزن دهی به زیر مولفه های دیپلماسی عمومی بهمنظور سطحبندی، از مدل AHP استفاده گردیده است. بهمنظور واکاوی فضایی الگوی پراکنش شاخصهای قدرت ملی، از آزمون موران و نیز جهت ارائه الگوی فضایی پایدار از روش متاسوات و برای تحلیل فضایی و سطحبندی کشورهای جنوب غرب آسیا بر اساس مولفه دیپلماسی عمومی از 36 زیر مولفه (شاخص) استفاده گردیده است. تحلیلها گویای این واقعیت است که کشورهای سوریه، ارمنستان در افزایش وزن ژئوپلیتیکی کشور نقش بسزایی را بازی نموده و دارای جایگاه اهمیت خیلی زیاد میباشند، همچنین کشورهای عراق و گرجستان در جایگاه اهمیت زیاد، کشورهای ترکیه، آذربایجان و قطر در جایگاه اهمیت متوسط، امارات، کویت، اردن و قبرس در جایگاه اهمیت کم و نهایتاً عربستان، عمان و بحرین در جایگاه خیلی کم قرار دارند. با توجه تحلیلهای صورت پذیرفته، نتایج گویای این واقعیت است که مولفه دیپلماسی عمومی از الگوی خوشهای پیروی نموده و شاید بتوان ازجمله دلایل ژئوپلیتیکی این توزیع خوشهای، رفتار سیاسی مشابه کشورهای حوزه خلیجفارس در رابطه با ایران دانست و به نظر می رسد که با تقویت این محور (دیپلماسی عمومی) میتوان کشورهای لبنان، آذربایجان، عراق، ترکیه و قطر را نیز به زمره کشورهای بااهمیت خیلی زیاد افزوده و با تشکیل خوشهای بسیار قوی متشکل از کشورهای مذکور، به نقشآفرینی قدرت سیاسی کشور در منطقه همت گمارد. همچنین بر اساس تحقیقات انجامشده، اعمال تحریمهای اقتصادی، در رتبه نخست بزرگترین چالشها و موانع اعمال سیاستهای منطقهای ج.ا.ایران شناسایی گردیده و قرارگیری در محیط امنیتی جنوب غرب آسیا و تحریمهای نظام پولی و بانکی ایران در جایگاههای بعدی قرار داشته و بهعنوان بزرگترین موانع محیطی و اقتصادی و قانونی قلمداد میگردند که با توجه به سایز حبابها و میزان تأثیرگذاری هریک نیازمند توجه میباشند .
محمود مبارکشاهی؛ محمد رضا حافظ نیا؛ ریباز قربانی نژاد؛ ابراهیم رومینا
چکیده
29 سال از تشکیل اولین دولت ناحیهای در بخشی از مناطق کردنشین عراق شامل استانهای اربیل، سلیمانیه، دهوک و حلبچه میگذرد. اقلیم کردستان و دولت منطقهای آن از زوایای مختلفی موردمطالعه و بررسی واقعشده است؛ اما تاکنون از منظر هستیشناسی، موردبررسی و مطالعه واقع نگردیده است؛ این مقاله در پی بررسی و شناخت هستیشناسی این دولت ناحیهای ...
بیشتر
29 سال از تشکیل اولین دولت ناحیهای در بخشی از مناطق کردنشین عراق شامل استانهای اربیل، سلیمانیه، دهوک و حلبچه میگذرد. اقلیم کردستان و دولت منطقهای آن از زوایای مختلفی موردمطالعه و بررسی واقعشده است؛ اما تاکنون از منظر هستیشناسی، موردبررسی و مطالعه واقع نگردیده است؛ این مقاله در پی بررسی و شناخت هستیشناسی این دولت ناحیهای از منظر «ماهیت و چیستی» و «چرایی و ضرورت» میباشد. این پژوهش ازلحاظ ماهیت، توصیفی-تحلیلی میباشد. در این تحقیق روشگردآوری اطلاعات، با توجه به نوع و ابعاد آن بهصورت کتابخانهای میباشد و در تجزیهوتحلیل اطلاعات از روش کیفی استفادهشده است. نتایج این تحقیق نشان میدهد عوامل مؤثر در تبیین هستیشناسی دولت ناحیهای کردستان – عراق چندعاملی بوده که برخی از عوامل نقش پایهای و زیربنایی داشتهاند. مهمترین عامل تأثیرگذار در فرایند شکلگیری دولت ناحیهای کردستان، مسئلهی هویت طلبی ناحیهای بوده است. هویت طلبی ناحیهای زمینهساز شکلگیری اندیشه ناسیونالیسم قومی و بهتبع آن مطالبهی حق تعیین سرنوشت با توجه به تمایزات جغرافیایی و فرهنگی میان کردستان و سایر بخشهای عراق و در چهارچوب الگوهای رایج در سازماندهی سیاسی فضا یعنی خودمختاری و فدرالیسم بوده است.
محمود مبارکشاهی؛ محمد رضا حافظ نیا؛ ریباز قربانی نژاد؛ ابراهیم رومینا
چکیده
مبحث قومیت ومطالبات قومی یکی ازموضوعات موردتوجه درحوزۀ مطالعات علومانسانی است. دراین میان، جغرافیایسیاسی بهعنوان یکی از رشتههای پویا دراین حوزه، بهدلیل ماهیت فلسفی خود که همانا مطالعه و بررسی بُعد سیاسی فضا است، با نگرشی سیستمی، موضوع پراکندگی فضایی اقلیتها وپراکنش نواحی قومی را موردمطالعه قرارمیدهد. دراین ...
بیشتر
مبحث قومیت ومطالبات قومی یکی ازموضوعات موردتوجه درحوزۀ مطالعات علومانسانی است. دراین میان، جغرافیایسیاسی بهعنوان یکی از رشتههای پویا دراین حوزه، بهدلیل ماهیت فلسفی خود که همانا مطالعه و بررسی بُعد سیاسی فضا است، با نگرشی سیستمی، موضوع پراکندگی فضایی اقلیتها وپراکنش نواحی قومی را موردمطالعه قرارمیدهد. دراین مقاله تلاش شده است هستیشناسی دولتهای ناحیهای از دو منظر ماهیت وضرورت، مورد بررسی واقع گردد و بهاین سوال اساسی پاسخ داده شود که چه عواملی ماهیت و ضرورت تشکیل چنین سازههایی را توجیهپذیرمیسازند؟ در حوزۀ جغرافیایسیاسی،"هارتشورن" و"گاتمن" با بحث از علت وجودی دولت، برنقش نیروهای واگرا وهمگرا درایجاد و تداوم بقای کشور تاکید نمودهاند؛ دراین مقاله ضمن اشاره ونقد این نظریهها، به بررسی عوامل موثر در هستیشناسی یا بهعبارت دیگر ضرورت و چرایی دولتهای ناحیهای که امروزه درقالب الگوهای فدرالی و خودمختار، دربرخی ازکشورها بهمنصه ظهوررسیدهاند، میپردازیم. هستیشناسی دولتهای ناحیهای درچارچوب حکومتهای ملی و مستقل، قابلیت تبیین و بررسی را دارند. ماهیت این گونه سازههای فضایی، بدون وجود کشور وحکومت ملی مستقل، امکان طرح نداشته وموضوعیت خود را از دست میدهند. این مقاله، از لحاظ هدف، بنیادی بوده واز لحاظ ماهیت، توصیفی- تحلیلی میباشد. دراین تحقیق روش گردآوری اطلاعات، باتوجه به نوع وابعاد آن بهصورت کتابخانهای میباشد. نتایج تحقیق نشان میدهد عواملی همچون حق تعیین سرنوشت و خودگردانی ناحیهای، تقسیم قدرت درابعاد مختلف فضایی، ادراک هویتی وفضایی، شکوفایی توانمندیهای ناحیهای، هویتطلبی ناحیهای، بحرانزدایی منطقهای و محلی از قلمرو ملی و مدیریت فضا و ایجاد تفاهم میان سازههای ناهمگون و ایجاد تعادل ناحیهای، ضرورت وماهیت تشکیل دولتهای ناحیهای را توجیهپذیرمیسازند.
ریباز قربانی نژاد
چکیده
ارزشها و عوامل جغرافیایی و ژئوپلیتیکی در بسیاری از مواقع نقش عمدهای در بروز تنش بین کشورها ایفا میکنند. که در نهایت تعدادی از آنها ممکن است تبدیل به منازعه و درگیری نیز شوند. از آنجا که ارزشهای جغرافیایی و ژئوپلیتیکی نسبت به سایر عوامل ایجاد کننده تنش از پایداری و دوام طولانی مدت برخوردارند و حکومتها در کوتاه مدت قادر ...
بیشتر
ارزشها و عوامل جغرافیایی و ژئوپلیتیکی در بسیاری از مواقع نقش عمدهای در بروز تنش بین کشورها ایفا میکنند. که در نهایت تعدادی از آنها ممکن است تبدیل به منازعه و درگیری نیز شوند. از آنجا که ارزشهای جغرافیایی و ژئوپلیتیکی نسبت به سایر عوامل ایجاد کننده تنش از پایداری و دوام طولانی مدت برخوردارند و حکومتها در کوتاه مدت قادر به حل و فصل تنش ها و منازعات ناشی از آن نیستند، شناسایی و طبقه بندی این دسته از عوامل ضروری است. در این راستا، این پژوهش به دنبال آن است تا ضمن نقد و بازبینی مدل «هایپوتیتکا»ی پیتر هاگت و بیان نواقص و کاستیهای آن به ارائه یک الگوی جدید در رابطه با سرچشمه های ژئوپلیتیکی تنش در روابط کشورها که مبین شرایط کنونی فضای بینالملل باشد، بپردازد. بر این اساس بنیاد پژوهش حاضر بر شناسایی و طبقه بندی سرچشمه های ژئوپلیتیکی تنش در روابط کشورها و ارائه آن به صورت یک الگوی جدید قرار دارد و بر این فرض استوار است که مدل پیتر هاگت در شرایط فعلی قادر به تبیین کامل سرچشمه های ژئوپلیتیکی تنش در روابط کشورها نیست.
این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و بهره گیری از رویکردهای استنباطی و اسنادی صورت گرفته است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که الگوی جامع سرچشمه های ژئوپلیتیکی تنش که مبین شرایط کنونی روابط کشورها باشد، باید عوامل و متغیرهای تنشزای ژئوکالچر، ژئواکونومیک، سیاسی، ژئواستراتژیک، سرزمینی و قلمروی، هیدروپلیتیک، زیست محیطی و عوامل مربوط به کارکرد فضای مجازی را در بر گیرد.
مسعود عبدی؛ عبدالرضا فرجی راد؛ ریباز قربانی نژاد
چکیده
الگوهای رفتاری، شیوهها و رویکردهایی هستند که دولتها برای دستیابی به منافع و امنیت ملی خود نسبت به یکدیگر اتخاذ میکنند. روابط استراتژیک، الگویی از مدیریت روابط است که به اشکال مختلفی مانند ائتلاف، اتحاد، رقابت و شراکت نمود می یابد. اینکه کشورها، الگوی رفتاری روابط استراتژیک را بر مناسبات و تعاملات خود تطبیق دهند مستلزم وجود یا ...
بیشتر
الگوهای رفتاری، شیوهها و رویکردهایی هستند که دولتها برای دستیابی به منافع و امنیت ملی خود نسبت به یکدیگر اتخاذ میکنند. روابط استراتژیک، الگویی از مدیریت روابط است که به اشکال مختلفی مانند ائتلاف، اتحاد، رقابت و شراکت نمود می یابد. اینکه کشورها، الگوی رفتاری روابط استراتژیک را بر مناسبات و تعاملات خود تطبیق دهند مستلزم وجود یا رعایت برخی الزامات و مولفه هاست. مناسبات ج.ا.ایران و فدراسیون روسیه، موضوعی است که طی سالیان اخیر، در موضع گیری های دیپلماتیک یا از سوی تحلیلگران و صاحب نظران به «روابط استراتژیک» توصیف شده است. اهدف پژوهش حاضر این است که به این سوال پاسخ دهد که آیا براساس الزامات و مولفه های مفهوم روابط استراتژیک، می توان روابط دو کشور مذکور را در این زمره درنظر گرفت؟ روش پژوهش توصیفی- تحلیلی مبتنی بر گردآوری اطلاعات از طریق بررسی اسنادی و آثار پیشینی و کتابخانه ای است. فرضیه پژوهش این است که روابط ایران و روسیه، همکاری اجباری یا محتاطانه بوده که صرفا عناصری از روابط استراتژیک را در خود دارد اما تطبیق الگوی روابط استراتژیک مستلزم رعایت الزامات و تحقق مولفه هایی است که به بحث گذاشته شده اند.