ولی گل محمدی؛ طاهره جمشیدی
چکیده
محدودیتهای ناظر بر موقعیت جغرافیایی در محیط آشوبناک خاورمیانه، فقدان عمق استراتژیک، و آسیبپذیریهای ناشی از عدم تقارن عناصر قدرت ملی در مقابل دشمنان و همسایگان، دکترین دفاعی نوین اسرائیل را به سمت پرهیز از جنگهای کلاسیک و بهرهبرداری از ابزارهای نامتعارف بازدارندگی سوق داده است. این مقاله با مطالعه تحولات دکترین ...
بیشتر
محدودیتهای ناظر بر موقعیت جغرافیایی در محیط آشوبناک خاورمیانه، فقدان عمق استراتژیک، و آسیبپذیریهای ناشی از عدم تقارن عناصر قدرت ملی در مقابل دشمنان و همسایگان، دکترین دفاعی نوین اسرائیل را به سمت پرهیز از جنگهای کلاسیک و بهرهبرداری از ابزارهای نامتعارف بازدارندگی سوق داده است. این مقاله با مطالعه تحولات دکترین امنیتی-دفاعی اسرائیل به دنبال فهم چارچوبمند ظرفیتهای سایبری در شکلدهی به راهبرد بازدارندگی نوین آن در مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی است. در چارچوب مفروضههای بازدارندگی سایبری، مقالهاین ایده اصلی را مطرح میکند که؛ اسرائیل با بازتعریف ابزارهای بازدارندگی امنیتی-دفاعی خود، سرمایهگذاری هدفمندی در توسعه توانمندیهای بازدارندگی سایبری انجام داده است. راهبرد بازدارندگی سایبری قلمرو مقابله با تهدیدات امنیت ملی اسرائیل را به خارج از مرزها گسترش داده و آسیبپذیری محیطی تهدیدات داخلی را بهطور قابلتوجهی کاهش داده است. براین اساس، گذار از ابزارهای متعارف نظامی به ابزارهای غیرمتعارف، اسرائیل را به تنظیم راهبردهای امنیتی ملی با محوریت توانمندی سایبری در مقابله با کانونهای جدید تهدید ترغیب میکند. آسیبپذیری نظامی در مقابل گروههای مقاومت فلسطینی در جنگ اخیر نشان داد که در برخورد با چالش جدیتر مثل ایران، جنگ نظامی گزینهای مطلوب برای اسرائیل نیست و پیشبینی میشود که در آینده بازدارندگی سایبری جایگاه ویژهای در دکترین امنیتی -دفاعی اسرائیل داشته باشد.
ولی گل محمدی؛ امیرحسین وزیریان
چکیده
به موازات تحول در موازنه قدرت جهانی، نظم ژئوپلیتیکی خاورمیانه با گذار از عصر آمریکایی به سمت یک وضعیت چندقطبی در حال تغییر است. وضعیتی که ناظر بر افول هژمونی ایالات متحده و ظهور قدرتهای منطقهای به منظور شکل دهی به نظم در حال ظهور خاورمیانه است. در این میان، ایران به عنوان یک دولت انقلابی و یک قدرت تجدیدنظر طلب، با اتخاذ راهبردهای ...
بیشتر
به موازات تحول در موازنه قدرت جهانی، نظم ژئوپلیتیکی خاورمیانه با گذار از عصر آمریکایی به سمت یک وضعیت چندقطبی در حال تغییر است. وضعیتی که ناظر بر افول هژمونی ایالات متحده و ظهور قدرتهای منطقهای به منظور شکل دهی به نظم در حال ظهور خاورمیانه است. در این میان، ایران به عنوان یک دولت انقلابی و یک قدرت تجدیدنظر طلب، با اتخاذ راهبردهای نامتقارن سعی در به چالش کشیدن نظم بینالمللی لیبرال و تثبیت موقعیت خود به عنوان یک قدرت منطقهای نظمساز است. در نقطه مقابل، ایالات متحده با همراه ساختن متحدان بینالمللی و منطقهای خود و در قالب سیاست فشار حداکثری به دنبال تحمیل انزوای ژئوپلیتیکی، تغییر رژیم و تغییر موازنه قدرت منطقهای علیه ایران بوده است. با وجود این، راهبرد مهار آمریکا قادر به تضعیف ظرفیتهای کنشگری ایران در ژئوپلیتیک در حال تغییر منطقهای نبوده است. سوال اصلی این است که ایران با بهره گیری از چه استراتژی توانسته در مقابل فشار حداکثری ایالات متحده و متحدان منطقه ای آن به منظور تحمیل انزوای ژئوپلیتیکی، موقعیت و قدرت خود را حفظ کند؟ فرضیه این نوشتار این است که در مقابل فشارحداکثری ایالات متحده، جمهموری اسلامی ایران سیاست مهارگریزی را به عنوان راهبرد اصلی خود برگزیده است. این سیاست که از طریق "بازدارندگی نامتقارن" اعمال می شود در سه قالب بهرهگیری از گروه های پروکسی، ارتقای توانمندی موشکی و بازدارندگی دریایی اعمال شده است. ذکر این نکته ضروری است که این پژوهش در قالب روش توصیفی-تحلیلی به بررسی فرضیه تحقیق خواهد پرداخت.