مرتضی فیروزی؛ سیّد هادی زرقانی؛ هادی اعظمی؛ زهرا نسیمی
چکیده
مناطق جغرافیایی در طول تاریخ با نامهای متعدد ذکر گردیده است. معمولاً تا قبل از تشکیل دولت - ملتها در منطقه خاورمیانه، نامها بهصورت طبیعی انتخاب میشدند و استفاده از آنها بدان نام نیز ادامه مییافت. اما، بعد از تشکیل دولت - ملتهای مدرن در خاورمیانه و رواج ملیگرایی در این منطقه، در راستای ملتسازی در تمامی کشورهای منطقه، نامهای ...
بیشتر
مناطق جغرافیایی در طول تاریخ با نامهای متعدد ذکر گردیده است. معمولاً تا قبل از تشکیل دولت - ملتها در منطقه خاورمیانه، نامها بهصورت طبیعی انتخاب میشدند و استفاده از آنها بدان نام نیز ادامه مییافت. اما، بعد از تشکیل دولت - ملتهای مدرن در خاورمیانه و رواج ملیگرایی در این منطقه، در راستای ملتسازی در تمامی کشورهای منطقه، نامهای خاص بهجای نامهایی که بهصورت طبیعی و در طول تاریخ ایجادشده بود، تأکید شد. این موضوع برای خلیج فارس نیز صدق میکند. بیشترین نام مورداستفاده برای خلیج فارس در متون و نقشههای تاریخی مخصوصاً غربی، خلیج فارس و یا بحر فارس بوده است. در این رابطه، علیرغم تحقیقات زیادی که در خصوص نام خلیج فارس انجامگرفته شده است، بهندرت تحقیقات مرتبط در رابطه با مدخل خلیج فارس در فرهنگها و دانشنامههای عثمانی انجامشده است. ازاینرو، این پژوهش در تلاش است با روش تحلیلی و توصیفی، به ترجمه و بررسی مدخلهای مربوط به خلیج فارس در فرهنگها و دانشنامههای معتبر اواخر عثمانی و اوایل ترکیۀ نوین بهمنظور ارائه اطلاعات تاریخی در مورد خلیج فارس بپردازد. در این راستا مدخلهای مرتبط با خلیج فارس در هفت نمونه از فرهنگها و دانشنامههای عثمانی و ترکیه نوین موردبررسی و تحلیل قرارگرفته است. نتایج پژوهش نشان میدهد، مدخل خلیج فارس جایگاه ویژه در متون فوق داشته است و برای نام خلیج فارس، هر دو نام بحر فارس و بصره کورفزی یا خلیج بصره مورداستفاده قرارگرفته و ارجحیتی در استفاده از آن، حداقل در منابع بررسیشده فوق دیده نمیشود. کاربرد خلیج بصره در دورۀ عثمانی بیشتر به دلیل وصل امپراتوری عثمانی از طرف بصره به خلیج فارس صرفاً در دوره دولت عثمانی بوده است. ولی خلیج فارس هم قبل و هم در آن دوران و همچنین دوران بعد از عثمانی نیز همیشه مورداستفاده قرارگرفته است.
نجات محمدی فر؛ علی مرادی
چکیده
هدف این پژوهش مؤلفههای فرهنگی مرزنشینان و نقش آن در امنیت پایدار مناطق مرزی کرمانشاه است که در قالب فرضیه؛ بین مؤلفههای فرهنگی مرزنشینان و امنیت پایدار مناطق مرزی رابطه معنادار وجود دارد، موردبررسی و آزمون قرارگرفته است. پژوهش حاضر با روش ترکیبی (کمی و کیفی) انجام شد؛ بهنحویکه برای بعد کمی از پیمایش و برای بعد کیفی آن از روش ...
بیشتر
هدف این پژوهش مؤلفههای فرهنگی مرزنشینان و نقش آن در امنیت پایدار مناطق مرزی کرمانشاه است که در قالب فرضیه؛ بین مؤلفههای فرهنگی مرزنشینان و امنیت پایدار مناطق مرزی رابطه معنادار وجود دارد، موردبررسی و آزمون قرارگرفته است. پژوهش حاضر با روش ترکیبی (کمی و کیفی) انجام شد؛ بهنحویکه برای بعد کمی از پیمایش و برای بعد کیفی آن از روش گرند تئوری استفاده به عمل آمد. جامعه آماری در بخش کیفی شامل صاحبنظران و متخصصین آگاه به موضوع پژوهش بودند. روش نمونهگیری در بخش کیفی بهصورت هدفمند از نوع گلوله برفی بود، که با تعداد 30 نخبه و صاحبنظر به اجماع نظری رسید. در بخش کمی جامعه آماری شامل شهروندان مناطق مرزی استان کرمانشاه بودند. که تعداد این افراد بر اساس برآوردهای اولیه 540 نفر بودند. ابزار گردآوری اطلاعات؛ مصاحبههای نیمهساختاریافته و پرسشنامههای محققساخته بود. جهت تجزیهوتحلیل دادهها بعد از انجام مصاحبهها از روش تحلیل کدگذاری برای شناسایی و اولویتبندی مؤلفههای فرهنگی و امنیت پایدار مرزی استفاده شد. همچنین در قسمت کمی مطالعه از نرمافزار SPSS استفاده شد. نتایج حاصل نشان میدهد که امنیت پایدار مرزی از دیدگاه پاسخگویان دارای 19 واحد معنایی میباشد که در شش مقوله مشترک «امنیت اقتصادی»، «امنیت اجتماعی»، «امنیت سیاسی»، «امنیت زیستمحیطی»، «امنیت نظامی» و «امنیت فرهنگی» قرار گرفتند. از طرفی ابعاد فرهنگی مرزنشینان مشتمل بر شش بُعد «مشارکت و تعاون»، «انسجام فرهنگی»، «تعامل دوطرفه»، «بصیرت و آگاهی»، «ایدئولوژی» و «غیرت و جوانمردی» قرار گرفتند. ماتریس همبستگی بین مقولههای فرهنگی و امنیت پایدار مرزی نشان میدهند که ارتباط معنادار و مستقیمی بین هر یک از مؤلفههای این ماتریس وجود دارد. میتوان گفت دو مقوله هستهای امنیت پایدار مرزی و مؤلفههای فرهنگی ششگانه مرزنشینان در یک رابطه متقابل با هم قرار دارند؛ بهنحویکه در تعامل دوطرفه این مؤلفهها، سامان اجتماعی در مرزها شکل میگیرد و مرزنشینان شاهد نوعی امنیت پایدار میباشند.